آنچه در ادامه خواهید خواند بخشی از «اشارات عرفانی» امام راحل در کتاب «آداب الصلاه» می باشد که درک آن مستم توجه و تمرکز کافی از جانب مخاطبین گرامی است:

* اگر سالک راه حقیقت و مسافر طریق عبودیّت با قدم سلوک علمى و مرکب سیر فکرى این منزل را طى کرد، در حجاب علم واقع شود و به مقام اوّل انسانیّت نائل شود، و لکن این حجاب از حجب غلیظه است که گفته‏اند: العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر. و باید سالک در این حجاب باقى نماند و آن را خرق کند. و شاید به این مقام اگر قناعت کند و قلب را در این قید محبوس نماید، در استدراج واقع شود. و استدراج در این مقام آن است که به تفریعات کثیره علمیّه پرداخته و به جولان فکر براى این مقصد براهین کثیره اقامه کند و از منازل دیگر محروم ماند، و قلبش به این مقام علاقه‏مند شود و از نتیجه مطلوبه که وصول الى فناء اللَّه است غافل شود، و صرف عمر خود را در حجاب برهان و شعب آن نماید؛ و هر چه کثرت فروع بیشتر شود، حجاب بزرگتر و احتجاب از حقیقت افزون گردد. پس، سالک نباید گول شیطان را در این مقام خورده از حق و حقیقت به واسطه کثرت علم و غزارت آن و قوّت برهان محجوب شود و از سیر در طلب بازماند؛ و دامن همّت به کمر زند و از جدّیّت در طلب مطلوب حقیقى غفلت نورزد و خود را به مقام دیگر که مقام دوم است برساند.

* مقام سوّم، مقام «اطمینان و طمأنینه نفس» است که در حقیقتْ مرتبه کامله ایمان است. قالَ تَعالى مُخاطِباً لِخَلیلِه: ا وَ لَم تُؤمِنْ؟ قالَ بَلى‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبى.  و شاید اشاره به این مرتبه نیز پس از این بیاید.

* مقام چهارم، مقام «مشاهده» است که آن نورى است الهى و تجلّى‏اى است رحمانى که تَبَع تجلّیات اسمائیّه و صفاتیّه در سرّ سالک ظهور کند و سر تا پاى قلب او را به نور شهودى متنوّر نماید. و در این مقام درجاتى است کثیره که ذکر آنها از حوصله این اوراق خارج است. و در این مقام نمونه‏اى از قرب نوافل (کُنْتُ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ یَدَه) بروز کند و سالک خود را مستغرق بحر لا یتناهى بیند؛ و پس از آن بحرى است بسیار عمیق که از اسرار «قدر» در آن شمّه‏اى کشف شود.

* و هر یک از این مقامات را استدراجى است خاصّ به خود که سالک را در آن هلاکت عظیم است، و سالک باید در تمام مقامات خود را تخلیص از انانیّت و انّیّت کند و خودبین و خودخواه نباشد که سرچشمه اکثر مفاسد است خصوصاً براى سالک. و پس از این اشارتى به این مطلب مى‏نماییم، ان شاء اللَّه.

* یکى از امورى که از براى سالک در جمیع عبادات خصوصاً نماز که سرآمد همه عبادات است و مقام جامعیّت دارد لازم است، خشوع است. و حقیقت آن عبارت است از خضوع تامّ ممزوج با حبّ یا خوف.

* مراتب خشوع به حسب مراتب ادراک عظمت و جلال و حسن و جمال است. و چون امثال ماها با این حال از نور مشاهدات محرومیم، ناچار باید در صدد تحصیل خشوع از طریق علم یا ایمان برآییم. قال تعالى: قَدْ افْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذین هُمْ فى صَلاتِهِمْ خاشِعُون.  خشوع در نماز را از حدود و علائم ایمان قرار داده؛ پس، هر کس در نماز خاشع نباشد، به حسب فرموده ذات مقدّس حق از زمره اهل ایمان خارج است. و نمازهاى ماها که مشفوع با خشوع نیست از نقصان ایمان یا فقدان آن است. و چون اعتقاد و علم غیر از ایمان است، از این جهت این علمى که به حق و اسماء و صفات او و سایر معارف الهیّه در ما پیدا مى‏شود غیر از ایمان است. شیطان به شهادت ذات مقدّس حق علم به مبدأ و معاد دارد، مع ذلک کافر است- خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِین  گوید، پس حق تعالى و خالقیّت او را مقرّ است؛ انْظِرْنى الى یَوْمِ یُبْعَثُون گوید، پس معاد را معتقد است؛ علم به کتب و رسل و ملائکه دارد، با این وصف خداوند او را کافر خطاب کرده و از زمره مؤمنین خارج فرموده.

* پس، اهل علم و ایمان از هم ممتازند: هر اهل علمى اهل ایمان نیست. پس، باید پس از سلوک علمى خود را در سلک مؤمنین داخل کند و عظمت و جلال و بهاء و جمال حق جلت عظمته را به قلب برساند تا قلب خاشع شود، و الّا مجرد علم خشوع نمى‏آورد؛ چنانچه مى‏بینید در خودتان که با اعتقاد به مبدأ و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حقّ قلب شما خاشع نیست.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش انواع عطر بررسی و نقد پایان نامه ها russia3.parsablog.com دیجی کالا Deb دل نوشته های یک اهل علم آرمان نیکجو گل سنگ