در کتب مرتبط با علوم ی آمده است: یکی از اصول و بنیانهای کلیدی لیبرالیسم، «اعتقاد به حقوق طبیعی» است. طبق این اعتقاد، حقوق طبیعی، حقوقی است که انسان از بدو تولد به خاطر انسان بودنش از آن برخوردار است و این حقوق،حقوقی است که نه تنها حکومت و فرد دیگری نمی تواند از انسان سلب کند بلکه خود انسان نیز نمی تواند آن را از خود به دیگری منتقل کند.
حال، چه این «نتوانستن» را به معنای «عدم توانایی بر انجام این انتقال» ، در نظر بگیریم چه به معنای اینکه انسان، «حق انتقال این حقوق» را ندارد باید این نکته مهم را در نظر بگیریم که این دیدگاه نسبت به حقوق انسانی دقیقا نقطه مقابل دیدگاه اسلام در باره انسان است. در اسلام البته حقوق طبیعی انسان ، محترم است و همگان مم به رعایت آن اند اما در شرایط حساس و ویژه لازم است انسان فداکاری و ایثار کند یعنی لازم است از حق و حقوق خود به نفع دیگران و جامعه یا اعتقاد خود بگذرد این دقیقا به معنای فدا کردن حقوق است .
به مفهوم روشن تر، در فلسفه ی- اجتماعی غرب، انسان بایستی از حقوق طبیعی و غیر طبیعی خود در هر شرایطی، تمام قد دفاع و حراست کند اما در فلسفه ی- اجتماعی اسلام واجب شرعی است که انسان همه حقوق خود را به نفع اهداف والا و مقدس به دیگران یا جامعه و یا حتی حکومت منتقل کند و خود را از آن حقوق، محروم سازد.
درباره این سایت