آنچه در ادامه می آید ، کلیدی ترین نکات سه کتاب «درباره علم»، «درباره غرب» و «ما و راه دشوار تجدد»اثر «رضا داوری اردکانی» می باشد که توسط صاحب وبلاگ مشهود تلخیص گردیده اند:

«درباره علم»

* انتقال تکنولوژی بدون تعیین نسبتی دقیق میان فرهنگ بومی با آن، نه تنها هیچ پیشرفتی حاصل نمی کند بلکه موجب بعضی گسیختگی ها و پریشانی های ی، اجتماعی و اقتصادی خواهد شد. 

* جامعه مقصد، باید مهیای اخذ تکنولوژی باشد در غیر اینصورت جامعه ای که پس از اخذ تکنولوژی بوجود خواهد آمد، جامعه ای، بی بنیاد و پا در هوا خواهد بود.

* تکنولوژی موجودیتی بی جان نیست که ما آن را به آسانی در هر مسیری که اراده کنیم، به مصرف برسانیم.

* امروزه به کارمندان اداری ، دانشمندان ، اساتید و . در اصطلاح ، «نیرو» میگویند.  این نتیجه نگاهی مطلقاً ابزاری به انسان است، که در آن، انسان ، به مثابه یک تکنولوژی فرض میشود و این همه، به خاطر نگرش و برداشتی تک بعدی نسبت به ساحت وجودی انسان است. نگرشی که بر خلاف نگاه دینی، تنها بر بعد مادی وجود بشر، تکیه و تمرکز دارد و چه ظلمی بالاتر از این، به انسان و انسانیت ؟

* علت نگاه تکنیکی و ابزاری به پدیده ها در عصر جدید آن است که بشر می پندارد که همه چیز با هر کیفیتی که مورد پسند اوست بایستی در اختیار و تملک و تصرف او باشد، و این تصرف، جز با پدید آمدن نگاه تکنیکی به موجودات میسر نبود. بشر با دید تکنیکی در واقع استیلا و تسلط مورد نظر خود را بر موجودات، محرز و مستحکم می کند. (یا حد اقل تلقی چنین تسلطی، تنها از طریق چنین نگاهی، برای او میسر است).

* ت جدید با عالم جدید (بعد از قرون وسطی) ارتباط دارد. عالم جدید تماماً بر اساس تفکر تکنیکی و نگاه ابزاری قوام یافته است.

* ریشه فلسفی تروریسم، عصیان تکنولوژی و روش های تکنیکی و فنی و میل اینها به ویرانگری در عصر جدید است. به همین دلیل، ما هم عمل گروه های افراطی و هم لشگرکشی های آمریکا برای سرکوب آن ، هر دو را از جنس تروریسم  می دانیم چرا که ریشه هر دو یکی است. این ریشه و منشأ، همانا تسلط تکنولوژی و تکنیک ها بر انسانی است که قرار بود زمانی با استفاده از این تکنولوژی ها و روش (تکنیک) ها امور فردی و اجتماعی خود را سامان دهد. قرار بود انسان بر تکنولوژی فرمان براند اما امروز تکنولوژی بر آدمی مسلط و حاکم است و امیال و آمال او را تنظیم می کند.

* زمانه، زمانه ایست که علم و آگاهی و دانش، بواسطه تکنولوژی (که خود زمانی، یکی از ثمرات علم و دانش بود) مهم دانسته می شود نه به خاطر خودش و این اجحافیست در حق آگاهی و علم و دانش بشری. علم و دانشی که در نگاه دینی باید منجر به خشوع در مقابل عظمت پرورگار عالم بشود، امروز، هم خودش در برابر تکنولوژی، خوار و خفیف شده است و هم حاملش(انسان) را به چنین ذلتی کشانده است.

«درباره غرب»

* در غرب، نظامی پدید آمده است که در آنجا هر کس به قدرت می رسد، ت استیلا (بیشترین تسلط ممکن، بر همه چیز، اعم از انسان، حیوان، اشیاء و کلیه شئون حیات انسان، اشیاء و حیوان) را در پیش می گیرد. این وضعیت غرب،  وضعیتی سیستماتیک است. به عبارت شفاف تر، سیستم غرب، سیستم استیلاست.

* غرب، یک مکان جغرافیایی نیست. غرب یک بینش، یک عالم و یک نسبت است. این نسبت، نسبت غلبه و تسلط و تملک و دائر مداری بشر نسبت به همه چیز است حتی خدا. با این نگرش نسبت به غرب، غرب در همه مختصات جغرافیایی دیگر اعم از شرق و . یافت می شود.

* عقل به صورتی که در تاریخ جدید غرب ظهور یافته است، حقیقت موجودات را که عین زندگی و نشاط و سیلان و صیرورت است نمی شناسد بلکه صورت مرده و بی جان اشیاء را درمیابد.

* ما برای تشخیص و تعیین نسبت خود با تمدن غرب و فرهنگ غربی باید به اتَمِّ وجه، به غرب شناسی (شناخت غرب) بپردازیم. ما نباید غرب را بشناسیم که صرفاً بر علممان افزوده شود، بلکه غرب را باید بشناسیم تا تکلیف خودمان روشن شود. شناخت غرب یک تفنن یا یک فضیلت نیست، بلکه یک ضرورت است.

* تفکری که ترقی امروز غرب را، در ادامه و از مراحل تکامل و ترقی تاریخ بشریت می پندارد، قطعا به تقلید و اقتباس از آن روی خواهد آورد، تا در ادامه مسیر تحول، به پیشرفتی مانند پیشرفت غرب دست یابد چرا که می پندارد پیشرفت امروز غرب یک اتفاق حتمی است که لوازم آن اگر الگوی سایر مردمان جهان قرار گیرد، قطعا به پیشرفت از نوع غربی آن، منتهی خواهد شد. حال آنکه نمی دانند، غرب کلیتی است تاریخی و جدا از کل روند پیشرفت در تاریخ بشر و بستر فکری . فرهنگی خاص خود را دارد که در طول تاریخ بشر، به این شدت، سابقه نداشته است.

«ما و راه دشوار تجدد»

* مدرنیته، با خود، سرعت، و خطرهای ملازم با سرعت را به ارمغان آورده است.

* اکنون در سراسر  جهان اسلام،  شهر بزرگی را نمی شناسیم که مسجد نداشته باشد. نکته ای هست این است که این مسجدها متعلق به نمازگزاران  است و با بقیه شهر سر و کار ندارد، یعنی قانونی که بر زندگی همه مردم از جمله نمازگزاران حاکم است از مسجد صادر نمی شود، بلکه مسجد در حاشیه شهر قرار دارد و این وضعیت، وضعیتی است که مدرنیته و فرهنگ نهفته در آن بر جهان اسلام، تحمیل کرده است. از همین روی، شهرهای عالم اسلام، هیچ کدام، به واقع، دینی نیستند. شاید در آنها، دینداران بسیاری زندگی می کنند و بسیاری از احکام دین رعایت می شود، اما دین، آنطور که باید و شاید در مناسبات اجتماعی و ی شهرهای مذکور وارد نشده است فلذا دینی نیستند حتی مکه و مدینه که پر رونق ترین قطب زیارتگاهی جهان اسلام به شمار می روند.

* فهم فلسفه جدید غربی، کلید فهم تمدن غربی است. اصلا مدرنیته، تحقق و جلوه فلسفه و عقل جدید (غربی) است .

* انقلاب اسلامی نمی خواهد مسائل و مشکلات جهان حل شود بلکه می خواهد به رفع آن مسائل بپردازد. رفع مسائل مذکور نیازمند تعریفی جدید از انسان و انسانیت است. به عبارت دقیق تر، ارائه تعریف جدید از انسان، منجر به رفع مسائل عصر جدید و رفع این مسائل، منجر به پیدایش نظمی نوین در جهان می شود و انقلاب اسلامی تنها انقلاب و پدیده ایست که همزمان این دو مسئله را دنبال می کند. یعنی ارائه تعریف جدیدی از انسان بر اساس نگرش دینی و نیز، ترسیم افقِ ایجاد نظمی نوین در جهان. بنابراین انقلاب اسلامی هم به لحاظ ماهیتی که دارد و هم به لحاظ هدفی که دنبال می کند، مسیری جز رفع (نه حل) مسائل جهان، پیش روی خود ندارد. چرا که اگر به دنبال حل مسائل یادشده، باشد در واقع خود را درگیر بازی در زمین طراحی شده موجود، کرده است و این، دقیقا خلاف جهت و راستای  ماهیت (تعریف جدید از انسان) و هدف آن (ایجاد نظم نوین) خواهد بود.

* برای ورود در حیطه گفت و شنود با غرب باید باطن آن را شناخت، و این باطن را حجاب های بسیار و پندارهای تبلیغاتی رنگارنگ پوشانده است. در ابتدای راه شناخت، باید این حجاب ها را برداشت تا کم کم غرب چنان که هست پیدا و آشکار شود. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود فیلم هوش هیجانی Reveluv Brandon زعفران ایران Chelsey تجهیزات آشپزخانه | لوازم آشپزخانه | هود - فر - سینک -اجاق گاز Tre انرژي موزيک