آنچه در ادامه می آید ، بخشی از کلیدی ترین نکات کتاب «فلسفه در دام ایدئولوژی» اثر «رضا داوری اردکانی» می باشد که توسط صاحب وبلاگ مشهود، تلخیص گردیده است:

* گزینش تکنولوژی تنها زمانی معنی و مورد دارد که طراحان گزینش، تکنولوژی زده و اسیر تکنولوژی نباشند.

* برای آزاد شدن از حرص نسبت به تکنولوژی، قدم اول قطع بسیاری از تعلقات و قرب به حضرت حق و تفکر در ماهیت و ذات تکنولوژی است.

* تکنولوژی صرف ماشین و ابزار و وسایل ماشینی نیست بلکه بروکراسی، تکنوکراسی و ت دوران جدید نیز نوعی تکنولوژی محسوب می شوند. لذا در اخد تکنولوژی به خاطر همبستگی این مقوله به بسیاری از موار دیگر که ذکر آنها رفت، باید با حساسیت بالایی عمل کرد.

* کسانی که منکر غرب زدگی هستند خود از همه غرب زده ترند.

* گزینش تکنولوژی شرایط دارد. چه بسا کسانی که احکامی را در این باره صادر می کنند بدلیل عدم بصیرت و آگاهی نسبت به شرایط مذکور، موجبات آشفتگی را در جامعه فراهم می کنند.

* ت جدید غربی، در مرحله آغاز استکبار و امپریالیسم با علوم انسانی، تحکیم شده است. در واقع میان این علوم و ت جدید، نحوی ملازمت وجود دارد.

* در علوم دینی، کاشف عقل، دین است اما در علوم اجتماعی غربی، این کاشف، جامعه است. ممکن است در توجیه علوم اجتماعی گفته شود که دین بیان احکام حلال و حرام است حال آنکه علوم اجتماعی روابط واقعی را بیان می کند. اما این گفته جدی نیست. چرا که دین ابتدا از تشریح مبدا موجودات و احکام صحبت می شود و سپس نوبت به نبوت، امامت، عدل و معاد و نهایتا احکام فقه اعم از فردی و اجتماعی می رسد ور در علوم اجتماعی هم به جهت آنکه با موارد مخل نظم اجتماعی مبارزه شود عملا اوامر و نواهی اجتماعی مطرح میشود پس صرفا بیان روابط نیست.

* ماکیاول، صورت ی تاریخ غربی را که خود او هم به آن تعلق دارد کشف کرده است و اکنون می بینیم که همین صورت در غرب تحقق یافته است.

* اگر می خواهیم علوم انسانی صورتی حقیقتا اسلامی پیدا کند ، ایمان به مبدا و معاد شرط است. و این علم مبدا و معاد باید جدا رسوخ و تحقق یابد. در این صورت نحوه اعتنا به عالم و جامعه تغییر می کند و از این نظر علم تازه ای می آید. در تمامی جامعه شناسی ها یک مفهوم اجمالی از انسان وجود دارد. در همه علوم انسانی حتی در اقتصاد مفهومی از انسان هست و البته این مفاهیم هیچ کدام مفاهیم دینی نیست، و حال آنکه در دین انسان بنده خدا و مسافری به سوی اوست.

* حتی علم توحید نیز به خودی خود نمی تواند ما را به کمال حقیقی برساندو حال آنکه عده ای بخت برگشته این مقصود را از علوم بشری و دنیوی طلب می کنند.

* انسان در کمال خودش می تواند مخاطب «لولاک لما خلقت الافلاک» باشد.

* در علوم انسانی غربی؛ انسان، موضوع نیست بلکه حتی خود انسان هم تابع ضوابطی است که اشتباهاً «انسانی» تلقی می شود. یعنی انسان نه به اعتبار خودش بلکه به اعتبار آنچه انسانی قلمداد می شود، مورد بررسی قرار می گیرد.

* ت ماکیاول و کتاب پرنس او و جمهوری ژان بدن، مقدمه تاسیس علوم انسانی غربی بوده است.

* علوم اجتماعی غربی نمی تواند تحقیق کند که سازمان ملل متحد چیست و چرا کسی از رسوایی مدیریت آ ن بر عالم دم نمی زند؟  می دانید چرا؟ برای اینکه با سیستم غرب و در این سیستم نمی توان در باب ریاها و دروغ ها و فسادهای این سازمان تحقیق کرد و اگر هم کسی عزم تحقیق در این رابطه را بکند می گویند که اینها مسائل علوم انسانی و اجتناعی نیست بلکه اخلاقی است.

* علوم اجتماعی عصر حاضر، صورت غرب است پس پیدایش علوم انسانی با پیدایش تاریخ غرب مناسب دارد و نمی توان به آسانی از آثار آن گذشت.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مکتب تفکیک و شاهنامه فردوسی . دانلود آهنگ جدید ایرانی این راه من بود آموزشی کتب فداکار شورای دانش آموزی دبیرستان نورایمان آمینا گروپ تفریحات سالم Holly