آنچه در ادامه می آید ، بخشی از کلیدی ترین نکات کتاب «فلسفه در دام ایدئولوژی» اثر «رضا داوری اردکانی» می باشد که توسط صاحب وبلاگ مشهود، تلخیص گردیده است:

* به حقیقتِ اسلام، جز به مدد رهبری حضرت ختمی مرتبت نمی توان راه یافت که او راهبر به آزادی و آزادگی است.

* در دیانت، انسان با همه عظمتش باید در برابر ذات احدیت، خشوع و خضوع داشته باشد اما در نظم تکنیکیِ غرب، همه چیز باید در برابر قدرت انسان، خاضع و خاشع باشد.

* اگر دانشگاه خوب می خواهیم باید به استقبال تفکر برویم، دانشگاه باید کانون علم و تحقیق باشد. دانشگاهی که در آن مثل یک دبیرستان بزرگ درس می دهند و درس می خوانند در حقیقت دانشگاه نیست و استادی که باید ساعات کارش را بفروشد، نمی تواند محقق باشد.

* ما با استفاده و بسط فلسفه اسلامی می توانیم از استیلای غرب خلاص و طرح مدینه مستقل دینی را در اندازیم.

* کسی که دموکراسی جدید را نه یک ت مطلوب بلکه میزان ت، فلسفه و تفکر قرار می دهد و حتی افلاطون را چون به دموکراسی قائل نیست نازی و فاشیست می داند چنان در بند موازین و ملاک های ظاهر غرب است که غیر از غرب چیزی نمی بیند و به وجودی غیر از غرب، قائل نیست.

* تنها در صورتی می توانیم به اخذ تکنولوژی بپردازیم و در عین حال، استقلال فرهنگی و . خود را حفظ کنیم که به دنبال پی افکندن جامعه ای باشیم که در آن هر روز نیازهای تازه ای –تحت فشار جو هواهای نفسانی-  بر اعضای آن تحمیل نشود .

* کسانی که از طرح مسئله «توجه به ماهیت غرب» به شدت برآشفته می شوند و پرخاش می کنند و آن را مستم قول به جبر می دانند و از وضع فعلی غرب دفاع می کنند، مایل اند که این وضع، مستدام شود. اینها نه از چهره ظالم، استعمارگر، نژاد پرست، خود بین و مغرورِ غرب چیزی می گویند و نه به بی خانمانی و بی وطنی بشر و ظلمی که بر او رفته است و می رود توجه دارند و احیانا این غفلت و بی وطنی را تحسین هم می کنند.

* نیروی تفکری که به غرب قدرت ی و . داده است به پایان رسبده و غرب رفته رفته مستعد انقلاب می شود.

* مهندسین اجتماعی غرب، نخواهند توانست غرب را از آینده متزل آن، نجات دهند. چرا که این وضعیت به واسطه تمامیت یافتن تفکر غربی و غلبه غفلت بر کلیه شئونات حیات بشری، رخداده است.

* اهمیت مطالعه آثار هایدگر برای ما از آن رو است که غرب را حجاب غفلت از خق و عالمی می داند که در آن بشر از قرب وجود حق دور مانده، خدا را از یاد برده و تنها لفظ آن (خدا) را برای توجیه غفلت خود نگاه داشته است.

* غرب، تاریخی است که در آن حیوانیت انسان بر همه ابعاد دیگر وجود او غالب شده است.

* حیوانیت امروزِ انسانِ غربی به معنای تکاپوی علی حده انسان برای رفع نیازهای مادی و دنیوی اش است.

* همه مکاتب غربی سر و ته یک کرباس اند و فاشیسم چیزی نیست که خارج از تمدن غرب باشد بکه چهره بی نقاب ت غرب است. دموکراسی اروپا دویست سال به نام آزادی به مردم عالم ستم و کرده و نام ستم و را ، تمدن بخشی، گذاشته است.

* اصلا هیاهوی ضد فاشیم در اروپا کمتر به قصد دفع و بیشتر وسیله پوشاندن فجایع و جنایت سوداگران مال و جان عالمیان بوده است. این حضرات دموکرات و مدعی بشر دوستی اگر واقعا با ظلم و مخالف بودند در مقابل کشتار مردم یک شهر با بمب شیمیایی سکوت نمی کردند.

* بر اساس آنچه بیان شد، تمامی صورت های حکومت در غرب، از سوسیالیسم گرفته تا دموکراسی و فاشیسم، همه و همه توتالیتر و استبدادی است.

* حقیقت نظام ولایت فقیه، استبداد نیست اگرچه آن را با دموکراسی هم نباید قیاس کرد. بلکه سیستم متعالی تری است که دو محور امت- امامت حرکت می کند.

*دموکراسی حکومت متناسب با نظام سوداگری و سرمایه داری جدید است و با ظلم و آن هیچ منافاتی ندارد. علاوه بر این در دموکراسی گفته می شود که چگونه حکومت کردن مهم است و اهمیت ندارد که چه کسی حکومت می کند و این با اصول حکومت اسلامی که در آن ویژگی های شخص حاکم نیز مهم است منافات دارد. در نگاه دینی، تنها حاکمی می تواند مستبد نباشد که ویژگی های مورد نظر دین را برای حکومت داشته باشد. حقیقت هم همین است، هزاران قانون و مانع قانونی در سایه فساد شخصیتی حاکم، اثر خود را برای ممانعت از استبداد و سلب حقوق مردم از دست خواهد داد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چندوجهی رویش نو یالیتنا کنامعک یابــــن فــــــاطمه سایت تخصصی حسابداران خبره ایران Ernest Frank انجمن علمی معلمان روان شناسی استان مرکزی همه دانسته های من وبلاگ شخصی دانشنامه